چشمه، جایی که آب بطور طبیعی از زمین یا کوه جوشد و جاری شود. آبی که از چشمه خیزد. فوّاره. (منتهی الارب) : ز پرّ پشه تا پی ژنده پیل همه چشمۀ آب و دریای نیل. فردوسی. اگر چشمۀ آب یابی چو زهر از آن آب مرغ و ددان راست بهر. فردوسی. شوددر جهان چشمۀ آب، خشک ندارد به نافه درون، بوی مشک. فردوسی. آتش تیز تاب خشم بود چشمۀ آب نور چشم بود. سنائی. یک چشمۀ آب از درون خانه به ز آب جویی که از برون می آید. سنائی
چشمه، جایی که آب بطور طبیعی از زمین یا کوه جوشد و جاری شود. آبی که از چشمه خیزد. فَوّارَه. (منتهی الارب) : ز پرِّ پشه تا پی ژنده پیل همه چشمۀ آب و دریای نیل. فردوسی. اگر چشمۀ آب یابی چو زهر از آن آب مرغ و ددان راست بهر. فردوسی. شوددر جهان چشمۀ آب، خشک ندارد به نافه درون، بوی مشک. فردوسی. آتش تیز تاب خشم بود چشمۀ آب نور چشم بود. سنائی. یک چشمۀ آب از درون خانه به ز آب جویی که از برون می آید. سنائی
نشره. ماءالنشره، آب دعاست، بدین گونه که دعا را به زعفران نویسند و با آب باران نیسانی بشویند و برای شفا آشامند. (یادداشت مؤلف) : هان رفیقا نشره آبی یا زکال آبی بساز کز دل و چهره زکال و زعفران آورده ام. خاقانی
نشره. ماءالنشره، آب دعاست، بدین گونه که دعا را به زعفران نویسند و با آب باران نیسانی بشویند و برای شفا آشامند. (یادداشت مؤلف) : هان رفیقا نشره آبی یا زکال آبی بساز کز دل و چهره زکال و زعفران آورده ام. خاقانی
از دهستان های بخش بافت شهرستان سیرجان. این دهستان در جنوب بافت واقع است. محصول عمده غلات است. از 27 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده. جمعیت آن در حدود 1700 تن است. مرکز دهستان قریۀ دولت آباد است. قرای مهم آن عبارتند از: وکیل آباد، محمدآباد و حسن آباد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
از دهستان های بخش بافت شهرستان سیرجان. این دهستان در جنوب بافت واقع است. محصول عمده غلات است. از 27 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده. جمعیت آن در حدود 1700 تن است. مرکز دهستان قریۀ دولت آباد است. قرای مهم آن عبارتند از: وکیل آباد، محمدآباد و حسن آباد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
آب دعا بدین طریق که دعا را بزعفران نویسند و باب باران نیسانی بشویند و آنرا بنوشند ما النشره: هان رفیقا، نشره آبی یا زگال آبی بسا کز دل و چهره زگال و زعفران آورده ام. (خاقانی. عبد. 256)
آب دعا بدین طریق که دعا را بزعفران نویسند و باب باران نیسانی بشویند و آنرا بنوشند ما النشره: هان رفیقا، نشره آبی یا زگال آبی بسا کز دل و چهره زگال و زعفران آورده ام. (خاقانی. عبد. 256)